-
نمیشود؟
شنبه 25 مردادماه سال 1393 00:57
دیگر دهانم باز نمی شود باز نمی شود چشمانت مرا ؟
-
حال اتاقم
شنبه 25 مردادماه سال 1393 00:56
باز شعر می چکد از تنم بیمارستان تنت پذیرای حال اتاق من بی تو می شود ؟
-
شاید
شنبه 25 مردادماه سال 1393 00:56
و شاید عشق کلاغ لال کوچکی باشد
-
د س ت
شنبه 25 مردادماه سال 1393 00:55
مرا دست کم میگیری دست دست می کند پاهایت دستی تکانت می دهد دست تکان می دهی…
-
مرغ ماهی خوار
شنبه 25 مردادماه سال 1393 00:53
امشب ریشه ات خواب مرا می بیند پروانه ی دستانم شمع تنت فریاد یاد یاد یاد تیر می کشم شلیک می کنی بوم…! بوم شبیه چهره ی تو می شود این قلم لعنتی فقط تو را می نویسد که در مه ، ماهی تفنگم را کوک می کنم مرغ ماهی خوار … بوم!!!!! بوم شبیه تو می شود پروانه روی بوم های شکسته
-
درجه تب
شنبه 25 مردادماه سال 1393 00:37
شعر هایم را در دستانت جا گذاشته بودم نقطه می شوی و من شمشیر زنان استوا را می شکافتم تا گرمای تنت را فراموش یخ های قطب از چشمانم آویزان بود در فسیل روز های بی تو براستی کدامیک مقصر بود ؟ ماه که پشت پلک های بسته ات می خوابید ؟ یا خورشید که مردمک چشمانت را خیره بود ؟ کلید ستاره هم که در جیب پیراهن سورمه ای ات جا مانده...
-
اغوش
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 22:10
تنهاییم خورشید را به رحم اورد نزدیک می شود تا اغوشی به من دهد زمین ذوب می شود
-
پریشان
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 22:09
شعر بنگر آزاد باش من زنم باید ندانم باید در اوج شعور , حماقت محبوس در حبابم شادی آزادی تن زن برای تو غم دستانی پاک سرپوش برای تنم مرا عمری او را شبی بنگر هر دو نالان
-
کما
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 21:53
جایی در گوشه و کنار خود به کما رفته ام دکتر ها قطع امید کرده اند ناله کنان در می زنی همین روزها آزاد می شوی اهداء عضو می کنم شاعری متولد می شود باز شعر می شوی رها ط
-
پاییز
یکشنبه 19 آبانماه سال 1392 12:36
دلم زلزله می خواهد دستانت ریزش کند ، بر وجود مغموم تنم سیلاب می خواهم برف و باران می خواهم قدم هایت را تند کنی سرت را پایین بگیری زمین مجدوب شود خراب شود بر سر دنیایم لبخندی بزن بر من بلایای طبیعی را منتظر مگذار پلک بزن و باقی را به من بسپار این دیوانه تن نباشد هم کات نمی گوید این روز ها حتی خدایم طعم تورا می دهد می...
-
چسب
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 01:51
رویا هایم ضربه مغزی شده اند دل می کنی از دیوانه ای که هر روز چسب می خرد دل می کنم از تو ... ماه بر فرق سرم فرود می آید خدا از همان اولش هم به چسب حساسیت داشت ! رها ط
-
روزگار
شنبه 22 تیرماه سال 1392 23:34
دیگر ، کلاهم را که بالاتر می گذارم به قبای آسمان بر می خورد ابر ها را شانه می زند ستاره ها را فوت می کند فردا ها را قرقره می کند و تف بر روزگاری که من در این اتاق بی جاده ی دستانت می جَوَم رها ط
-
لبخند
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 00:12
دیوانگی دلیلی جز تو نداشت تاریخ اخمت را اعدام می کند تیمارستان تعطیل می شود در را که می بندند من می مانم و تو و خدایی که آه های مردم ، روی دستش باد کرده است ... رها ط
-
من
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 00:07
اشک می شوی بر قلم تَر شعری می شود مرد بارانی ، من تکیه بر دریا دارم گاهی مرا حل می کند من ، رهایم در بند آسمانِ تنت ،زیرِ زمین است فقط او می داند ، تو کجایی... با دستانی که ، هم می زند دنیا را ... رها ط
-
تبر
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 00:03
طبیب ِ درد های بی درمانِ حوّا سرگیجه ی ساعت پیر دیواری را به من بسپار کمی آلزایمر مرغوب به من تزریق کن ندانم چشم های سیاهی که سیاه کرد روزگارم را ندانم تبر داد به دستانم ... چشمانت رها ط
-
گود
جمعه 7 تیرماه سال 1392 17:25
چشمانم گود رفته است با نبودت کشتی می گیرد آن رویت زنگ می زند فرار می کنم از آهنگ هایی که ریخته اند در خیابان از صندلی ماشینت که دهانش را باز کند فرو می روم در جیب چپ پیراهنت فرار می کنم از تو از منی که در ذهنت ، من نیست هر روز سیاست می کِشد حواس برایت نگذاشته است برچسب رویش را درست بخوان تاریخ انقضایش خیلی وقت است...
-
ضمیر ها در سوگ
جمعه 31 خردادماه سال 1392 03:43
دستانت بوی خدا می داد دردم میدانی در عکس ها غم دارد ، نگاهت آهم ذوب میکند گرانیت تیره را تو رفتی زمین پارکینسن گرفته است لجوج شده قرص هایش را نمی خورد پولهایم را جمع می کنم ضمیر ها کمی فراموشی، ذره ای آرامش، ساعتی خواب و یک لبخند لازم دارند... رها ط
-
رویا
جمعه 31 خردادماه سال 1392 03:13
بیدار می شوی در من با کلمه ها می رقصی می غلطم در افکارت باغچه می شوی گل می دهم رها ط
-
راز
جمعه 31 خردادماه سال 1392 03:04
امشب باز ماه آبستنِ عشق است ابری گریه می کند و خاکی می خندد من مانده ام و چند کتاب و... شاید زمین جای دیگریست رها ط
-
...
جمعه 31 خردادماه سال 1392 03:01
مثالِ تنت مستعمل نبوده بوی کهنه نمیدهد گلویت را صاف کن تفاله ی هوس را به صبر بخوان بروز از هر نظرممنوع را ، بکوب بر سرِ وجدان تَنَش را در هرزگی بغلطان دست بده... تا از دست بدهد محارب شو... نجابتِ مزمِنَش را تا ته بنوش تفاله ی اشکهایش را نشخوار کن ضایعات را تف کن روی اعتمادی که گوشه ی تیمارستان شعر می گوید رها ط
-
اغیار
جمعه 31 خردادماه سال 1392 02:53
غم در گلوی قلم قبای تنهایی به تن توتیای اشک بر چشم و تو با اغیار ، و لبخندی که هستی ست رها ط
-
مادر
جمعه 31 خردادماه سال 1392 02:50
بانو ی خورشید از اولین قطره ی اشک با من ها پیوند خورده ای بهاران است که آه هایم را شانه می زنی بر لبانم تبسم می گماری سرمه ی عشق بر چشم داری در بین دستانت عشق ، حقیر می شود رها ط
-
فرد
جمعه 31 خردادماه سال 1392 02:44
از تمامِ من ها کاسته وبه تمام او ها افزوده شده ای تنهایی ام را کجای این شبِ وحشی زوج کنم ؟ رها ط
-
آل
جمعه 31 خردادماه سال 1392 02:33
نتراویده هایم را آل نوشید... شیطان در او دمید و دستانم مچاله شد آه... چکامه های خاتم و شعر های شرحه شرحه رها ط
-
چند خط از تو
جمعه 31 خردادماه سال 1392 02:25
به نفس هایت دروغ نگو تو، مرا می خواهی ، با آن آغوش خودت را بازی می دهی باران شور می شود مارا فوت می کنی نم می کشیم اندکی به من خیره شو سهم من شبی چند خط از توست از آن نگاهی که حرف هایم را می جود کاش در افکارت می زیستم با یک او ، بدون تو ، شاد می روی با سایه ای که سرنوشت شومش را گاهی هم می زند رها ط
-
برائت
جمعه 31 خردادماه سال 1392 02:21
برائت از غم میکند مرا چشمانِ پاکی که بوی کهنه می دهد رها ط
-
دیوانه
جمعه 31 خردادماه سال 1392 02:18
سکوت ها در هم می پیچند دیوانه ای فریاد می شود واژه ها اعتصاب می کنند قلم تب کرده است تو دانستی و کج خندی به این احوال رها ط
-
سیمرغ
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 15:47
عطر مردانه اش ، با آن لبخند جذاب ... تیر آخر را زد تا آخر نبودن ها گریخت به که بگویم؟ آلزایمر می خواهد دلم خورشید ، مردمی که از خیابان ها رد می کنند مرا نه بویی نه تویی نه اویی سیمرغ تجویز مکن انگشت اتهام تو ، برای من خلق شده است . رها ط
-
والنتاین
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 15:38
...لبخندم تلخ قلب های پشت شیشه باز آینه اشک می ریزد قرمز می پوشم نداشته ها را جشن می گیریم جام در دستم می شکند چند قطره والنتاین از دستم ، می چکد رها ط
-
رها در خواب
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 01:04
با من بودی در خواب بیداری را ، مادرم نصیحت می کند می گویند ، می میراند ، فرصت را ، خواب هایت وقتی در بیداری می کشند خنده هایم پدرم نیست گوسفندی می شوم مهربان مادر ها انتخابم میکنند ، چانه می زنند چشمان تو مرد ها را نفرت دارد چشمان من بیداری را گاهی خود کشی می کنی گرگ میشود دستانت هویت را جستجو مکن خواب ها را نقاب ها...