اشک می شوی بر قلم
تَر شعری می شود
مرد بارانی ، من
تکیه بر دریا دارم
گاهی مرا حل می کند
من ، رهایم در بند
آسمانِ تنت ،زیرِ زمین است
فقط او می داند ، تو کجایی...
با دستانی که ، هم می زند دنیا را ...
رها ط